فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

لباس پوشیدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

لباس تن کردن

فونتیک فارسی

lebaas pooshidan
فعل لازم
to dress, to put on, to slip into, to wear, to don, to clothe, to tog

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- مادرم به‌ندرت لباس قرمز می‌پوشید.

- My mother scarcely wore red dresses.

- او ناخشنودی خود را از طرز لباس پوشیدن من ابراز کرد.

- He expressed his disapproval of the way I dress.

- بومیان از طرز لباس پوشیدن ما خوششان نمی‌آمد.

- The natives frowned upon the way we dressed.

- او در لباس پوشیدن بسیار تابع عرف است.

- He is very conventional in clothing.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت لباس پوشیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لباس پوشیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لباس پوشیدن

لغات نزدیک لباس پوشیدن

پیشنهاد بهبود معانی