فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مخابراتچی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

متصدی مخابرات

فونتیک فارسی

mokhaaberaatchi
اسم

signalman

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

مخابراتچی سریعاً مشکل شبکه را شناسایی کرد.

The signalman quickly identified the glitch in the network.

مخابراتچی خرابی تجهیزات را به سرپرست خود گزارش داد.

The signalman reported the equipment failure to his supervisor.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت مخابراتچی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مخابراتچی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مخابراتچی

لغات نزدیک مخابراتچی

پیشنهاد بهبود معانی