special, particular, specific, proper, proper (to), peculiar (to), exclusive, especial, express, typical, characteristic, extraordinary
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سلام مخصوص مرا به پدرتان برسانید.
Give my especial greetings to your father.
خوشنویسی نوعی هنر با معیارهای مخصوص به خودش است.
Calligraphy is an art form with its own particular rubrics.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مخصوص» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مخصوص