sheikhs, sheiks, sages, superiors, emirs, elders, amirs, doyens
شما بردهی مشایخ سعودی هستید.
You're slaves to the Saudi sheiks.
مشایخ او را به منطقهی دیگری منتقل کردند.
His superiors moved him to another parish.
patriarchs, father figures, chiefs
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شورای مشایخ قبیله را اداره میکند.
A council of chiefs governs the tribe.
اکثر شخصیتهای انجیل اعم از مشایخ، پیامبران، کشیشها و مریدان مرد هستند.
The majority of biblical figures, whether patriarchs, prophets, priests, and disciples are male.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مشایخ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مشایخ