شکل نوشتاری دیگر این لغت: مشغول ذمه
indebted, conscience bound, under moral obligation, having a moral, having a moral legal obligation
indebted
conscience bound
under moral obligation
having a moral
having a moral legal obligation
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او پساز گرفتن وام بزرگ، به بانک مشغولالذمه است.
He is indebted to the bank after taking a large loan.
او مشغولالذمه بود که به نیازمندان کمک کند.
She was conscience bound to help those in need.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مشغولالذمه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مشغولالذمه