ادبی inclined, turned toward, focused on, oriented, orientated, towards, aimed at, rapt, directed at
توجه من به سخنان او معطوف بود.
My attention was focused on his words.
به او با توجهی معطوف نگاه کرد.
She looked at him with rapt attention.
referred to, related to
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شغلی معطوف به تکنولوژی
a career related to technology
مباحثی معطوف به تغییر اقلیم
topics related to climate change
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «معطوف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/معطوف