فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

ملاقات کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دیدن کردن

فونتیک فارسی

molaaghaat kardan
فعل متعدی
to forgather, to meet, to see, to visit, to get together

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- او عالم‌ترین شخصی بود که من تاکنون ملاقات کرده‌ام.

- She was the most encyclopedic person I have ever met.

- امروز زنی بسیار زیبا را ملاقات کردم.

- Today, I met a gorgeous woman.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ملاقات کردن

  1. مترادف:
    دیدار کردن یکدیگر را دیدن زیارت کردن دیدن کردن
  1. مترادف:
    روبرو شدن

ارجاع به لغت ملاقات کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ملاقات کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ملاقات کردن

لغات نزدیک ملاقات کردن

پیشنهاد بهبود معانی