abstainer, pertaining to abstention, abstaining
نود رأی موافق، پنجاه رأی مخالف و بیست رأی ممتنع
a vote of ninety in favor, fifty against, and twenty abstaining
پنج رأی ممتنع داده شد.
There were five abstentions.
impossible
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حل این مسئلهی ریاضی بدون هیچ کمکی برای من ممتنع است.
It is impossible for me to solve this complex mathematical problem without any help.
سهل و ممتنع
seemingly easy but difficult to do or imitate
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ممتنع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ممتنع