possible, arguable, feasible, practicable, earthly, contingent, liable, conceivable, potential, viable, accomplisable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او معتقد است که تغییر جهان ممکن است.
She believes it is possible to change the world.
این طرح با منابعی که داشتیم، ممکن به نظر میرسید.
The plan seemed feasible with the resources we had.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ممکن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ممکن