to be appropriate, to be suitable, to suit, to pertain, to be opportune, to do, to befit, to beseem, to apply, to fit
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زبان بهکارگرفتهشده در آن مکالمه مناسب محیط حرفهای نبود.
The language used in that conversation was not appropriate for a professional setting.
موسیقی بلند مناسب جو آرام کتابخانه نیست.
The loud music doesn't suit the peaceful atmosphere of the library.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مناسب بودن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مناسب بودن