کالبدشناسی nail, unguis, claw, talon, pincher, ungula, nipper, onychium, onych-
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ناخن انگشت شست او در تصادف رانندگی شکست.
His thumbnail was crushed in the car accident.
برای خریدن چند لاک ناخن جدید به فروشگاه رفتم.
I went to the store to buy some new nail varnish.
این ورزشکار در یک جلسه تمرینی سخت ناخن پای خود را از دست داد.
The athlete lost his toenail during a rigorous training session.
سوهان ناخن
a nail file
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ناخن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ناخن