به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

هلال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • ماه نو
  • فونتیک فارسی

    helaal
  • اسم
    new moon
    • - رؤیت هلال را به فال نیک گرفت.

    • - He took the appearance of the new moon as a good sign.
    • - هلال به سختی قابل‌رؤیت بود.

    • - The new moon was barely visible in the night sky.
  • هلال ماه، مه‌داس، داس ماه
  • فونتیک فارسی

    helaal
  • اسم
    the crescent of the moon, demilune, half-moon
    • - هلال آسمان شب را روشن کرده بود.

    • - The half-moon illuminated the night sky.
    • - دریاچه زیر نور هلال می‌چرخید.

    • - The lake shimmered under the light of the half-moon.
  • هرچیز هلال شکل، نیم‌دایره، نیم‌پرهون، کمان
  • فونتیک فارسی

    helaal
  • اسم
    crescent, lune, lunette, semicircle, hemicycle, meniscus
    • - هلال ابرو

    • - arched eyebrow, semicircular eyebrow, bow-shaped eyebrow
    • - هلال منظر، مه‌لقا

    • - good-looking, attractive
    • - هلال‌وار

    • - crescentic, semicircular, crescent
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد هلال

ارجاع به لغت هلال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/هلال

لغات نزدیک هلال

پیشنهاد بهبود معانی