harmonious, harmonic, accordant
harmonious
harmonic
accordant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
صدای همآوای او کاملاً با ریتم ملایم آهنگ هماهنگ بود.
Her harmonious voice perfectly matched the gentle rhythm of the song.
ریتم همآوای سازها آهنگ را لذتبخش کرد.
The harmonic rhythm of the instruments made the song enjoyable.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «همآوا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همآوا