فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

هماهنگ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • هم‌آهنگ
  • فونتیک فارسی

    hamaahang
  • صفت
    harmonious, symphonious, melodious
    • - آمیزه‌ی هماهنگ از رنگ‌ها و شکل‌های خوشایند

    • - a harmonious blending of pleasant colors and shapes
    • - رابطه‌ی هماهنگ آن‌ها در شیوه‌ی ارتباطشان آشکار بود.

    • - Their harmonious relationship was evident in the way they communicated.
  • دارای قصد و هدف مشترک
  • فونتیک فارسی

    hamaahang
  • صفت
    compatible, consonant, congruous, of one mind, having the same ideas or goals, concordant, coordinated
    • - رنگ‌های هماهنگ اتاق فضایی آرامش‌بخش به وجود آورده است.

    • - The coordinate colors of the room created a soothing atmosphere.
    • - شخصیت‌های ما بسیار هماهنگ است؛ گویی برای یکدیگر ساخته شده‌ایم.

    • - Our personalities are so compatible, it's like we were made for each other.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد هماهنگ

ارجاع به لغت هماهنگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هماهنگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/هماهنگ

لغات نزدیک هماهنگ

پیشنهاد بهبود معانی