آخرین به‌روزرسانی:

موافق به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سازگار، جور

فونتیک فارسی

movaafegh
صفت

agreeable, agreeing, compatible, pro, in agreement, accordant, favoring, favorable, in favor of, congenial, well-disposed, sympathetic, suitable, friendly, consenting, acquiescent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

نود رأی موافق، پنجاه رأی مخالف و بیست رأی ممتنع

a vote of ninety in favor, fifty against, and twenty abstaining

در مورد مجازات اعدام، او موافق است و من مخالف.

As for the death penalty, he is in favor and I am anti.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او به لایحه رأی موافق داد.

He cast a favorable vote for the bill.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد موافق

  1. مترادف:
    قید
    متضاد:
    نامناسب
  1. مترادف:
    جور سازگار مساعد هماهنگ
  1. مترادف:
    دل‌پسند مطلوب مقبول دل‌خواه
  1. مترادف:
    مناسب درخور شایسته متناسب

ارجاع به لغت موافق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «موافق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موافق

لغات نزدیک موافق

پیشنهاد بهبود معانی