to look after, to tend, to take care of, to mind, to watch over, to safeguard, to be watchful, to be vigilant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از خودت مواظبت کن.
Take care of yourself.
او بادقت تمام از جواهرات خود مواظبت میکند.
She is jealously watching over her jewelry.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مواظبت کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مواظبت کردن