concurrent, corollary, parallel, collateral
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در این کنفرانس جلساتی همرو با موضوعات مختلف برگزار شد.
The conference featured concurrent sessions on various topics.
آنها رویدادهای همرو را تجربه کردند که دیدگاهشان را شکل داد.
They experienced collateral events that shaped their perspectives.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «همرو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همرو