آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

وارد کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaared kardan /

to import, to bring in

to import

to bring in

واردات انجام دادن

وارد کردن تریاک به کشور غیرقانونی است.

It is illegal to import opium into the country.

او از هند چای وارد می‌کند.

He imports tea from India.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaared kardan /

to hit, to deliver, to strike, to inflict, to land

to hit

to deliver

to strike

to inflict

to land

زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

بوکسور توانست ضربه‌ای قوی به حریفش وارد کند.

The boxer managed to hit his opponent with a powerful punch.

او تصمیم گرفت نیروی زیاد به طبل وارد کند.

He decided to strike the drum with great force.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaared kardan /

to inform, to teach the ins and outs (of), to make versed, to verse

to inform

to teach the ins and outs

to make versed

to verse

آگاهی دادن

او زمان گذاشت تا همکارانش را در مورد به‌روزرسانی‌ها وارد کند.

She took the time to inform her colleagues about the updates.

او در هنر مذاکره وارد بود و این او را به یک دارایی ارزشمند تبدیل می‌کرد.

He was versed in the art of negotiation, making him a valuable asset.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaared kardan /

to enter, to wind

to enter

to wind

اضافه کردن

پس‌از وارد کردن کد خود، برای ادامه روی کلید پوند بزنید.

After entering your code, tap the pound key to proceed.

لطفاً رمز عبور خود را برای دسترسی به حساب وارد کنید.

Please enter your password to access the account.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت وارد کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وارد کردن

لغات نزدیک وارد کردن

پیشنهاد بهبود معانی