فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

ویزیتور به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • بازاریاب
  • فونتیک فارسی

    vizitor
  • اسم
    visitor, drug-company representative
    • - ویزیتور جدید خوش‌لباس بود.

    • - The new drug-company representative was well-dressed.
    • - ویزیتور به مطب دکتر رفت تا داروی جدیدشان را تبلیغ کند.

    • - The drug-company representative visited the doctor's office to promote their new medication.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت ویزیتور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ویزیتور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ویزیتور

لغات نزدیک ویزیتور

پیشنهاد بهبود معانی