to bark, to yelp, to howl
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پودل با صدای بلند بهسمت پستچی پارس کرد.
The poodle barked loudly at the mailman.
او سگها را خو داده بود که بهمجرد به صدا درآمدن زنگ، پارس کنند.
He had conditioned the dogs to yelp as soon as a bell was rung.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پارس کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پارس کردن