عامیانه insisting, hounding, urging, persecuting, dogging, pursuing
insisting
hounding
urging
persecuting
dogging
pursuing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اینقدر پاپی او نشو!
Stop dogging him so!
مشتری پاپی میخواست با مدیرمان صحبت کند.
The insisting customer demanded to speak with our manager.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پاپی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پاپی