adventurous, adventuresome, dramatic, eventful
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سفر دریایی ما به هندوستان پرماجرا بود.
Our passage to India was eventful.
مهمانی پرماجرا برای همه خاطرات فراموشنشدنیای به جا گذاشت.
The eventful party left everyone with unforgettable memories.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرماجرا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرماجرا