با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

پوست به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • جلد، قشر، بیرونی‌ترین بخش بدن گیاهان و جانداران و غیره
  • فونتیک فارسی

    poost
  • اسم
    skin, shuck, hull, coat, shell, bark, encrustation, peeling, husk, cuticle, integument, epidermis, dermis, slough, corium, pelt, derma, hide, exuviae
    • - خراشیدگی پوست

    • - skin abrasion
    • - پوست برنزه‌ی دختر روستایی

    • - the bronze skin of the rustic girl
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد پوست

ارجاع به لغت پوست

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پوست» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پوست

لغات نزدیک پوست

پیشنهاد بهبود معانی