پیرسینگ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • نوعی روش زیباسازی صورت یا بدن که با سوراخ کردن قسمت مورد نظر و آویز کردن زیورآلات به آن ایجاد می‌شود
  • فونتیک فارسی

    piyersing
  • اسم
    آرایش و پیرایش piercing
    • - دیروز یک پیرسینگ جدید به لاله‌ی گوشم زدم.

    • - I got a new piercing on my earlobe yesterday.
    • - پیرسینگ بینی‌اش باعث شده بود باحال به نظر برسد.

    • - The piercing on her nose made her look cool.
    • - پیرسینگ لبش خوردن بعضی از غذاها را برایش سخت کرده بود.

    • - The piercing on his lip made it difficult for him to eat certain foods.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت پیرسینگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیرسینگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پیرسینگ

لغات نزدیک پیرسینگ

پیشنهاد بهبود معانی