فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پیشی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پیشتر

فونتیک فارسی

pishi
اسم

being ahead, precession, precedence, antecedence, lead, priority

جلو زدن، پیشی گرفتن

to take the lead

پیشی گرفتن ژاپن از کشورهای دیگر در صادرات اتومبیل

Japan's priority over other countries in car exportation

گربه

فونتیک فارسی

pishi
اسم

کودکانه kitten, kitty, puss, pussycat, moggie, moggy

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

پیشی رو فشار نده.

Don't squeeze the kitten.

پیشی سیاه

black kitty

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیشی

  1. مترادف:
    برتری تقدم سبقت مسابقه
  1. مترادف:
    سنور گربه

ارجاع به لغت پیشی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیشی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیشی

لغات نزدیک پیشی

پیشنهاد بهبود معانی