آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴

    پیوند به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / peyvand /

    connection, conjunction, joining, linking, juncture, junction, unification, binding, bond

    connection

    conjunction

    joining

    linking

    juncture

    junction

    unification

    binding

    bond

    اتصال

    (آن) موجب پیوند آن دو فرهنگ شد.

    it caused a junction between the two cultures.

    بسیاری از افراد حامی سیاست‌هایی هستند که از پیوند دوباره‌ی خانواده حمایت می‌کنند.

    Many people advocate for policies that support family reunification.

    اسم
    فونتیک فارسی / peyvand /

    marriage, matrimony, union, accouplement

    marriage

    matrimony

    union

    accouplement

    ازدواج

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    (شکسپیر) نباید بر سر راه پیوند دو متفکر راستین موانعی ایجاد کنم ...

    let me not to the marriage of true minds admit impediments ...

    پیوند زناشویی

    the yoke of matrimony

    اسم
    فونتیک فارسی / peyvand /

    زیست‌شناسی grating, graft, transplant, implant, crossing, ingraft, transplantation

    grating

    graft

    transplant

    implant

    crossing

    ingraft

    transplantation

    چسباندن اندام‌ها به یکدیگر

    پیوند از بدن خود بیمار

    an autologous graft

    پیوند قلب

    a heart transplant

    اسم
    فونتیک فارسی / peyvand /

    consanguinity, relationship, (family) ties, association

    consanguinity

    relationship

    ties

    association

    خویشی، رابطه

    این مطالعه اثرات پیوند بر ویژگی‌های ژنتیکی را بررسی کرد.

    The study explored the effects of consanguinity on genetic traits.

    پیوند بین خواهر و برادر اغلب بسیار قوی است.

    The relationship between siblings is often very strong.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد پیوند

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    اتصال پیوستگی ربط
    متضاد:
    انفصال
    مترادف:
    ازدواج مواصلت نکاح وصال وصل
    مترادف:
    بستگی خویشی رابطه نزدیکی
    مترادف:
    اتحاد اتصال ارتباط انتساب بند ربط

    ارجاع به لغت پیوند

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «پیوند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیوند

    لغات نزدیک پیوند

    • - پیوسته‌گلبرگ
    • - پیوک
    • - پیوند
    • - پیوند اسکنه ای
    • - پیوند بدفرجام
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.