فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

وصال به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وصل‌کننده

فونتیک فارسی

vasaal
اسم

قدیمی connector, connecter, patcher, tinker, cobbler

متخصص فنی از وصالی برای تعمیر سیم‌های خراب استفاده کرد.

The technician used a connector to fix the broken wires.

هر دستگاه در شبکه برای عملکرد بهینه نیاز به وصال خاصی دارد.

Each device in the network requires a specific connecter for optimal performance.

رسیدن به معشوق

فونتیک فارسی

vesaal
اسم

attainment, fulfillment, union (with the beloved), fruition (of love), consummation

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

وصال را همه جشن گرفتند.

The union with the beloved was celebrated by all.

آن‌ها پس‌از سال‌ها انتظار، وصال را جشن گرفتند.

After years of waiting, they celebrated the fruition of love.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد وصال

  1. مترادف:
    پیوند دیدار وصل وصلت
    متضاد:
    فراق

ارجاع به لغت وصال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وصال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وصال

لغات نزدیک وصال

پیشنهاد بهبود معانی