to take a nap, to nap, to doze (off), to drowse, to catnap , to nod, to snooze
to take a nap
to nap
to doze
to drowse
to catnap
to nod
to snooze
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نوزاد بالاخره بعد از ساعتها گریه چرت زد.
The baby finally napped after hours of crying.
دوست دارم بعدازظهرها چرت بزنم.
I like to nap in the afternoon.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چرت زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چرت زدن