eager, expectant, waiting
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مادر چشمانتظار مشتاقانه منتظر نوزادش بود.
The expectant mother eagerly awaited the arrival of her baby.
دانشآموزان چشمانتظار برای شنیدن نتایج امتحانشان مضطرب بودند.
The expectant students were anxious to hear their exam results.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چشمانتظار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چشمانتظار