to hurl the claws at, to grab, to grasp, to scratch, to encroach, to lay hands on, to ruffle, to rumple, to scrabble, to clutch
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با حرکتی سریع، عقاب بهسمت شکارش چنگ میاندازد.
With a swift motion, the hawk would hurl the claws at its prey.
وقتی پروانه کنار رفت، بچهگربه بهسمت هوا چنگ انداخت.
As the butterfly flew by, the kitten grasped at the air.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چنگ انداختن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چنگ انداختن