talon, claw, pincer, clutch, paw, tentacles, nipper, toils, jaws, grip, grasp
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نبینی که چون گربه عاجز شود - بر آرد به چنگال چشم از پلنگ
indeed, when a cat is at bay, she will claw a tiger's eyes away
عقاب چرخی زد و با چنگال خود خرگوش را ربود (بلند کرد).
The eagle swooped and picked up the rabbit in its claws.
او از چنگال پلیس مخفی فرار کرد.
He escaped the clutches of the secret police.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چنگال» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چنگال