فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کاردار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مامور سیاسی دولت نزد دولت دیگر

فونتیک فارسی

kaardaar
اسم

charge d'affairs, envoy, minister, (temporary) ambassador

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

کاردار به جلسه‌ی دیپلماتیک رسید.

The envoy arrived at the diplomatic meeting.

وظیفه‌ی کاردار برقرار کردن روابط دیپلماتیک قوی بین دو کشور بود.

The envoy's role was to establish strong diplomatic relations between the two nations.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کاردار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کاردار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کاردار

لغات نزدیک کاردار

پیشنهاد بهبود معانی