insistent, persistent
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کشتیار کسی شدن
to beseech, to insist, to plead, to entreat, to importune, to exhort
کشتیار او شدم که نرود؛ ولی رفت
i pleaded with him not to go, but he did
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کشتیار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کشتیار