(ship's) captain, pilot of a ship, master, skipper, helmsman
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
...چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان. (سعدی)
... who fears the waves of the sea if Noah is the captain.
کشتیبان را سیاستی دگر آمد.
the helmsman decided on a different course of action
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کشتیبان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کشتیبان