پزشکی freckle, lenticula, lentigo, speck, macula, solans, macule
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
صورتش از آفتاب پر از ککمک بود.
His face was dotted with freckles from the sun.
ککمک روی بینیاش، او را حتی جذابتر میکرد.
The speck on her nose made her look even more endearing.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ککمک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ککمک