dear, expensive, pricy, costly, pricey, high-priced, exorbitant
او همیشه گرانبهاترین لباسها را میخرد.
She always buys the most expensive clothes.
او از خریدن آن ماشین گرانبها پشیمان شد.
She regretted buying the expensive car.
valued, rich, invaluable, valuable, priceless, precious
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گوهر گرانبها
a rich jewel
خانه داشت میسوخت و وقت برای بیرون بردن فرشهای گرانبها نبود.
The house was burning and there was no time for the salvage of valuable carpets.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گرانبها» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گرانبها