small talk, gab, chitchat, confab, causerie, confabulation, chinwag, chat, gossip, hobnob
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دیشب من و برادرم دو ساعت با هم گپ زدیم.
Last night my brother and I chatted for two hours.
شری و لیز ساعتها با تلفن گپ زدند.
Sherry and Liz gabbed on the phone for hours.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گپ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گپ