۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

گیر دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / gir daadan /

عامیانه to betray, to inform on, to jam

گیر انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

آن تروریست دو نفر از همدستان خود را گیر داد.

That terrorist informed on two of his collaborators.

شاهد برای گیر دادن مجرم مردد بود.

The witness was hesitant to inform on the criminal.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت گیر دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گیر دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گیر دادن

لغات نزدیک گیر دادن

پیشنهاد بهبود معانی