دیکشنری تخصصی حقوق

لغات تخصصی حقوق در انگلیسی

تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۲

لغت
معنی

corrupt practices acts

قوانینی که کمک مالی به نامزدهای انتخاباتی و مبارزات آن‌ها را محدود و مهار می‌کند

cotenant

مالک مشترک، شریک (در ملک)

counselor

وکیل، وکیل‌مدافع

countercharge

(استدلال یا مشاجره و غیره) ادعای متقابل، اتهام متقابل، پادچفته

counterclaim

دعوای متقابل، ادعای متقابل

court

دادگاه، محکمه، هیئت قضایی

court of appeals

دادگاه پژوهشی، دادگاه استیناف
دادگاه تجدید نظر ایالتی، دادگاه پژوهشی فدرال (هریک از یازده دادگاهی که مافوق دادگاههای بخش و مادون دادگاه عالی فدرال هستند)

covin

تبانی (به منظور ایراد صدمه یا کلاهبرداری)

crime passionel

(فرانسوی) جرم شهوانی (ضرب و جرح یا جنایتی که انگیزه‌ی آن عشق یا شهوت است)

criminal conversation

رابطه‌ی نامشروع جنسی، خیانت در ازدواج

criminal law

حقوق جزا

criminal lawyer

وکیل کیفری، وکیل جنایی، وکیل جزا

culpa

کوتاهی، غفلت، قصور

culpability

تقصیر، مقصر بودن

curtesy

ارثیه‌ی شوهر از زن (مایملکی که شوهر از زن خود به ارث می‌برد به شرط آن که از آن زن فرزند داشته باشد)

custodial

مربوط به حبس
مربوط به حضانت (حق)

cy-pres

تاحد امکان (اجرای خواسته‌های موصی یا واگذارنده و غیره بنا به صلاح‌دید دادگاه – cy pres هم می‌نویسند)

da

(district attorney) دادستان ناحیه‌ای

damages

(پولی که توسط شخص یا سازمانی که مسبب ایجاد صدمات یا ضرر به کسی بوده است پرداخت می‌شود) خسارت، غرامت

de facto

بالفعل (در مقایسه با: قانونا de jure)، دو فاکتو

de jure

قانوناً، قانونی (در مقابل عملی یا عملاً: de facto)

decedent

شخص متوفی، مرحوم

decree absolute

طلاق باین

decree nisi

طلاق مشروط، ضرب‌العجل طلاق

defeasance

بطلان

defendant

متهم، مدافع، مدعی‌ُعلیه

defense

دفاع (قانون، دادگاه)

deficiency judgment

بخشودگی بقیه‌ی مبلغ رهن (در مواردی که مرهون قادر به پرداخت اقساط خود نبوده و مال توسط بانک ضبط شده است)

deforce

تصرف عدوانی کردن، به زور مالی را از مالک گرفتن، تصرف غاصبانه کردن

degree

میزان وخامت گناه یا جنایت

dejure

حق قانونی، مشروع، به‌طور قانونی

demurrer

اعتراض به‌صلاحیت دادگاه، تقاضای تأخیر در صدورحکم، اعتراض‌کننده، معترض

deponent

استشهاددهنده، گواه (که با سوگند و امضا شهادتمی‌دهد) (بازگشت به : affiant)

deposition

شهادت (به سوگند)، سوگندنامه، شهادت‌نامه

detainer

نگهداری، ضبط، حکم ادامه توقیف

لغت
معنی

devise

وصیت‌نامه

devisee

وار، ار بر، ذی‌نفع حواله ارزی

devolve

منتقل شدن، رسیدن (مالکیت) (از طریق ارث)

dictum

حکم، قرار، رأی، گفته، اظهار‌نظر قضایی

dies non

روز تعطیل دادگاه

diriment

باطل‌ساز (بیشتر در عبارت: diriment impediment که در مذهب کاتولیک چنین است: هرگونه اشکالی که بتواند مانع ازدواج شود)

disable

فاقد صلاحیت قانونی کردن

disafforest

از جنگل به زمین کشاورزی تبدیل کردن

disbar

از شغل وکالت محروم کردن

discontinuance

قطع اقدام قانونی پیش از محاکمه (به دستور دادگاه یا به میل شاکی)

discovert

(درمورد زن بیوه یا مطلقه یا خانه‌مانده) بی‌سرپرست، بی‌شوهر، بی‌پناه، غیرمحصنه

disentail

از حبس یا وقف درآوردن

disorderly conduct

رفتار خلاف نظم عمومی، آشوبگری، آشوب‌انگیزی، فتنه‌گری

disposition

رسیدگی (در دادگاه)

disseize

تصرف عدوانی کردن، غصب کردن (disseise هم می‌گویند)

disseizee or disseisee

کسی که ملک او غصب شده است

disseizin or disseisin

غصب، تصرف عدوانی

disseizor or disseisor

غاصب، متصرف عدوانی

dissolve

فسخ کردن، منحل کردن

dist atty

بازپرس بخش

distrainee

(کسی که مال او را به گرو گرفته‌اند) گرو‌دهنده، گروگذار، مشمول توقیف اموال

distraint

اکراه‌ و اجبار، گروکشی

distributee

(یکی از کسانی که از ارث مرده‌ی بدون وصیتنامه سهم می‌برد) ارث‌بر

district attorney

دادستان ناحیه‌ای

district court

دادگاه بخش

disturbance

تعرض

dock

جایگاه (جای نشستن متهم در دادگاه)

domestic relations court

دادگاه خانواده

dominium

حق مالکیت

double jeopardy

(محاکمه‌ی مجدد پس از صدور حکم) بازدادرسی، دادرسی مجدد

dpt

شهادت دهنده، شاهد

due process (of law)

مراحل قانونی، مراحل تشریفات قانونی

ejectment

دعوای استرداد، حق تصرف ملک و مطالبه خسارت

elegit

حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود، حکم تأمین مدعی‌به

emancipate

(از والدین کودک صلب اختیار و سرپرستی کردن) از قیمومت در آوردن

لغات و اصطلاحات مربوط به حقوق

در این پست قصد داریم لغات و اصطلاحات مربوط به رشته حقوق را در اختیار شما قرار دهیم. تمامی این لغات از بانک اطلاعاتی جامع فست دیکشنری جمع آوری شده‌اند تا دانشجویان، اساتید و علاقه مندان رشته‌ی حقوق بتوانند از اینها به راحتی استفاده کنند. یکی از مهمترین مزیت‌های این دسته‌بندی به روز شدن مداوم بانک اطلاعاتی فست دیکشنری است. تیم ویراستاری فست دیکشنری به صورت روزانه در حال فعالیت برای بهبود بانک اطلاعاتی است. لغات و اصطلاحات مربوط به حقوق بررسی شده و در معانی که مربوط به موضوع است لیبل گذاری شده است.

دیکشنری تخصصی حقوق

در جمع آوری این مقاله سعی شده از هر لغت معانی که ارتباطی با رشته‌ی حقوق دارد را در دسته‌ی لغات و اصطلاحات حقوق بیاوریم. به طور کلی لغاتی که در این دسته بندی تا امروز جمع آوری شده بیش از پانصد لغت که به شکل ماهانه در حال افزایش است. در صورتی که لغت یا اصطلاحی مرتبط با حقوق در این دسته بندی وجود نداشت می‌توانید در بخش صفحه‌ی همان لغت در قسمت پیشنهاد و بهبود معانی به تیم ویراستاران ما اطلاع دهید.

غیرفعال کردن تبلیغات در اپلیکیشن‌های Fast Dictionary

بسیاری از کاربران از نمایش تبلیغات در زمان استفاده از اپلیکیشن‌های ما شکایت می کنند! توجه داشته باشید که نگهداری وبسایت، اپلیکیشن‌ها و بهبود مستمر دیکشنری برای ما هزینه‌بر خواهد بود. همچنین قوانین استور‌های رسمی مانند گوگل پلی و اپ‌استور این تبلیغات گاها آزار دهنده را ایجاد می‌کند. اما شما می توانید این تبلیغات را به راحتی و برای همیشه روی حساب کاربری خود حذف کنید. به لینک زیر مراجعه و تبلیغات را برای همیشه حذف کنید.

بازگشت به وبلاگ

مطالب دیگر بخش «واژه‌های دسته‌بندی شده»:

نظرات

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *