لغات تخصصی حقوق در انگلیسی

bigamy

دوهمسری

bill of rights

اعلامیه ده ماده‌ای حقوق اتباع آمریکایی، قانون اساسی آمریکا

binder

پیش‌‌قرارداد

bl

(Bachelor of Laws) لیسانس/کارشناسی حقوق

bond

تضمین‌نامه یا تعهدنامه دائر به پرداخت وجه

book

متهم کردن، اتهام وارد کردن (به جرم)

breach of trust

خیانت در امانت

break

قانون‌شکنی‌کردن، زیرپا گذاشتن قانون، تخلف‌کردن، نقض قانون‌کردن

breaking and entering

ورود غیرقانونی، ورود از راه شکستن در و غیره یا باز کردن قفل یا چفت به‌منظور ارتکاب جرم (breaking and entry هم می‌گویند)

brief

خلاصه پرونده، خلاصه دعوی

bring action

اقامه‌ی دعوا کردن، به دادگاه شکایت کردن، شاکی شدن

ca

(حقوق) دعوی

cadastre

(ملک و زمین) کاداستر، محدوده‌بندی، حدنگاری

capacity

صلاحیت، اختیار

capital

مستوجب مرگ، مستحق مرگ (جنایت)

case law

قانون بدعتی و عرفی، قانون موضوعه (که استوار است بر احکام پیشین دادگاه‌ها و سنت‌های حقوقی) (مقایسه شود با قانون مدون: statute law)

case system

(در برخی دانشکده‌های حقوق) آموزش از راه بررسی و بحث تعداد گزیده‌ای از احکام دادگاه‌ها در گذشته (به‌جای مطالعه‌ی کتب حقوقی)، آموزش عملی حقوق

cause

مرافعه، موضوع منازع فیه

cause of action

علت دعوی، پیش‌آور دادخواهی، انگیزان شکایت رسمی

certiorari

درخواست دادگاه عالی از دادگاه فرعی مبنی بر ارسال پرونده‌ای به دادگاه عالی

challenge

رد کردن عضو ژوری

chamber

(chambers) دفتر (قاضی و غیره)

chance-medley

قتل غیرعمد (به‌ویژه هنگام دفاع از خود)

change of venue

تغییر محل دادگاه

chapter 11

فصل ۱۱ قانون ورشکستگی ایالات متحده، فصلی از قانون ورشکستگی که اجازه می‌دهد سازمان‌های ورشکسته طی فرایندهایی مجدداً سازماندهی شوند

chose

مال شخصی

circuit

حوزه قضایی یک قاضی

circuit court

دادگاه سیار، دادگاه منطقه‌ای، دادگاه استیناف

circuit court of appeals

دادگاه پژوهشی، دادگاه استیناف

circumstantial evidence

شواهد فرعی، اماره، اماره‌ی اتفاقی

circumstantiate

امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را به‌دست آوردن، وارد جزئیات شدن

citation

احضاریه

civil death

(در گذشته) محرومیت از کلیه‌ی حقوق مدنی (به‌دلیل خیانت به میهن یا یاغی‌گری)

civil law

قانون مدون (در مقابل قانون عرف: common law که در کشورهای انگلوساکسون بیشتر مورد استفاده است)
حقوق مدنی (در برابر: جزایی)

civil liberties

حقوق و آزادی‌های فردی (آزادی بیان و خورد و خوراک و سفر و تجمع و تشکل و غیره)

civil rights

حقوقی که طبق الحاقیه‌های سیزدهم و پانزدهم و نوزدهم قانون اساسی به همه‌ی شهروندان آمریکا داده شده (حق رای و برابری در مقابل قانون و غیره)
حقوق مدنی، شهرداد

civilly

در وابستگی به قانون مدون یا حقوق مدنی

class action (suit)

دعوی حقوقی و دادخواهی که نتیجه‌ی آن متوجه دسته‌ی به‌خصوصی از مردم می‌شود، دادخواهی سنخی

client

موکل

codefendant

شریک مدعی‌علیه، هم‌خوانده

codification

جمع و تدوین قوانین، وضع قوانین، قانون‌نویسی

coexecutor

قیم مشترک، (در‌مورد وصیت‌نامه) مجری مشترک

cognizable

قابل قضاوت (توسط دادگاه)

cognovit

رسید رسمی وام، وام‌نامه (cognovit note هم می‌گویند)، سند رسمی که طی آن وام‌خواه متعهد می‌شود که در صورت نکول در پرداخت وام، وام‌دهنده بتواند بدون مراجعه به دادگاه حقوق خود را استیفا کند

collusive

مبتنی‌بر تبانی

color

حق مسلم

common

مشاع، غیرمفروز، مالکیت مشترک، حق مشترک

common pleas

دادگاه اصلح (که در حوزه‌ی خود از صلاحیت دادرسی مقدم و اصلی برخوردار است)
(سابقا) دادگاه عالی

common-law marriage

ازدواج عرفی (ازدواج فاقد تشریفات قانونی و رسمی و فقط با توافق طرفین)

commutation

تخفیف جرم

complicity

همدستی در جرم، شرکت در جرم

compos mentis

دارای عقل سالم، دارای مشاعر صحیح

compound a felony (or crime)

حق‌السکوت گرفتن، (در مقابل رشوه) از تعقیب قانونی صرف‌نظر کردن

concurring opinion

نظر کتبی یک یا چند قاضی که با مصوبه‌ی اکثریت قضات دادگاه عالی مطابقت دارد؛ ولی بر پایه‌ی دلایل و استدلال‌های دیگری استوار است

condemn

محکوم کردن، مجرم شناختن

condemnation

محکومیت

conscience clause

بند قانون که برخی را به‌دلیل ملاحظات مذهبی یا عقیدتی معاف می‌کند.

consensual

مبنی بر رضایت طرفین، رضایتی

consortium

ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی، کنسرسیوم

constitutional

اساسی

consummate

به فعل رساندن، به وصال رساندن (ازدواج) (با انجام سکس)

continue

به تعویق انداختن

convert

به ناحق از مال دیگری استفاده بردن، تصرف غیرقانونی کردن، (به ویژه هنگام اجرای وصیتنامه) ملک را تبدیل به مال منقول کردن (یا بالعکس)

convict

محکوم کردن، محکوم شناختن، گناهکار شناختن، مجرم شناختن

coparcenary

وراثت مشترک، شراکت در ارث
مالکیت مشاع، دارایی انبازین، مشارکت، انبازگری
وابسته به مالکیت مشترک، انبازی، انبازین (coparceny هم می‌نویسند)

copyhold

مالکیت غیر مطلق (در مقابل مالکیت مطلق یا ملک طلق)

copyholder

مالک غیر‌مطلق

corpus delicti

عنصر مادی جرم و عمل خلاف قانون

corpus juris

(مجموعه‌ی قوانین یک کشور یا ناحیه) قانون‌نامه، جنگ قوانین

corpus juris civilis

(روم) مجموعه‌ی قوانین روم (که بعدها پایه‌ی بیشتر قوانین اروپایی شد)