to juice, to extract fruit juice, to ream
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از پرتقالها برای صبحانه آبمیوه گرفت.
She juiced the oranges for the morning breakfast.
او از لیموها برای درست کردن یک نوشیدنی تابستانی طراوتبخش آبمیوه گرفت.
He juiced the lemons to make a refreshing summer drink.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آبمیوه گرفتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آبمیوه گرفتن