فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

آب دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آبیاری کردن

فونتیک فارسی

aab daadan
فعل متعدی
to water, to quench, to slake, to leak, to irrigate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- کشاورز به مزارع آب داد تا برداشت خوبی داشته باشد.

- The farmer watered the fields to ensure a good harvest.

- او تصمیم گرفت هر شب به گیاهان آب بدهد تا آن‌ها سالم بمانند.

- He decided to leak the plants every evening to keep them healthy.
به کسی آب دادن

فونتیک فارسی

aab daadan
فعل متعدی
to give a drink to someone

- به اسب‌ها آب دادن

- to give a drink to the horses

- من به کسی که تشنه است آب می‌دهم.

- I will give a drink to someone who is thirsty.
آبکاری کردن

فونتیک فارسی

aab daadan
فعل متعدی
to plate, to water, to electroplate, to coat with metals, to cover, to overlay

- جواهرفروش حلقه‌ی نقره را با طلا آب می‌دهد تا به نتیجه‌ای لوکس برسد.

- The jeweler will plate the silver ring with gold for a luxurious finish.

- هنرمند تصمیم گرفت مجسمه را با طلا آب دهد تا ظاهری خیره‌کننده داشته باشد.

- The artist decided to electroplate the sculpture in gold for a stunning finish.
فرو بردن فلز گداخته در آب

فونتیک فارسی

aab daadan
فعل متعدی
to temper, to quench

- آهنگر باید قبل‌از شکل دادن، فلز را آب دهد.

- The blacksmith had to temper the metal before shaping it.

- فرآیند آب دادن از شکستگی فلز جلوگیری می‌کند.

- The process of quenching prevents the metal from becoming brittle.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت آب دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آب دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آب دادن

لغات نزدیک آب دادن

پیشنهاد بهبود معانی