آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

ابلاغ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / eblaagh /

communication, notification, apprising, aviso

communication

notification

apprising

aviso

رساندن پیام

ابلاغ از مدیر شامل به‌روزرسانی‌های مهم بود.

The communication from the manager included important updates.

ابلاغ باید ظرف ۴۸ ساعت انجام شود.

The notification must be delivered within 48 hours.

اسم
فونتیک فارسی / eblaagh /

notification, formal notice, official notice, official order, communique, service sheet

notification

formal notice

official notice

official order

communique

service sheet

ابلاغیه، دستور رسمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

ابلاغ رسمی به همه‌ی کارکنان ارسال شد.

The official notification was sent to all employees.

او ابلاغ مربوط به فسخ قراردادش را دریافت کرد.

She received a formal notice regarding the termination of her contract.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت ابلاغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ابلاغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ابلاغ

لغات نزدیک ابلاغ

پیشنهاد بهبود معانی