inheritance, legacy, heritage, patrimony, bequest, bequeathment, birthright
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چون دو برادر سر تقسیم ارث اختلاف داشتند، سیدمهدی را حکم قرار دادند.
As the two brothers were involved in a dispute over the division of the inheritance, they chose Seyed Mehdi as arbiter.
ارث بردن پول پدر، او را ثروتمند کرد.
The inheritance of his father's money made him rich.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ارث» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ارث