overtime, overtime work
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برای اتمام پروژه باید اضافه کاری میکردم.
I had to work overtime to finish the project.
باورم نمیشود که امشب هم باید برای اضافه کاری بمانم.
I can't believe I have to stay at work for overtime again tonight.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اضافهکاری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اضافهکاری