آخرین به‌روزرسانی:

اضافه کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / ezaafe kardan /

to add, to annex, to increase, to score up, to (sum) up, to augment, to superadd, to append, to raise

افزودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

آویشن را به سوپ اضافه کردم.

I added thyme to the soup.

مالیات را اضافه کردن (یا کاستن)

to increase (or decrease) taxation

نمونه‌جمله‌های بیشتر

عاشق اضافه کردن آجیل ماکادمیا به کوکی‌هایم هستم.

I love adding macadamias to my cookies.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت اضافه کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اضافه کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اضافه کردن

لغات نزدیک اضافه کردن

پیشنهاد بهبود معانی