آخرین به‌روزرسانی:

انحلال به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

برچیدگی

فونتیک فارسی

enhelaal
اسم

dissolution, disorganization, winding up, closing down, breakup, liquidation, breaking up, disintegration

انحلال شرکت

the dissolution of the company

انحلال شرکت منجر به تعدیل نیروی گسترده شد.

The company's dissolution resulted in widespread layoffs.

حل شدن در یک حلال

فونتیک فارسی

enhelaal
اسم

dissolving, dissolution, liquefaction

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

انحلال سدیم کلرید در آب مایع شفافی را به وجود آورد.

The dissolution of sodium chloride in water produced a clear liquid.

انحلال نمک در آب

the dissolving of salt in water

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد انحلال

  1. مترادف:
    ازهم‌پاشیدگی تعطیل زوال متلاشی نابودی

ارجاع به لغت انحلال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انحلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/انحلال

لغات نزدیک انحلال

پیشنهاد بهبود معانی