equity, justice, fairness, equitableness, straight shooting, evenhandedness, integrity, square deal, fair play, justness, impartiality
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او با زن و فرزند دشمن دیرینهاش با جوانمردی و انصاف رفتار کرد.
He treated the wife and child of his old enemy with chivalry and fairness.
باید به انصاف هم اهمیت داده شود.
Fairness must be emphasized too.
این عمل با اصل انصاف تناقض دارد.
This act offends against the principle of fairness.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «انصاف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/انصاف