آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: پنج‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۴

    ایستادن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / istaadan /

    to stand up, to rise to one's feet, to get erected, to remain upright, to be vertica

    to stand up

    to rise to one's feet

    to get erected

    to remain upright

    to be vertica

    قیام کردن

    وقتی اعلام شد، همه ایستادند.

    When the announcement was made, everyone stood up.

    جمعیت برای تشویق اجرا ایستاد.

    The crowd rose to their feet to applaud the performance.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / istaadan /

    to stop, to cause, to halt, to tarry, to come to a standstill

    to stop

    to cause

    to halt

    to tarry

    to come to a standstill

    از حرکت بازایستادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    ماشین ناگهان در چراغ‌قرمز ایستاد.

    The car stopped suddenly at the red light.

    قطار به مدت پنج دقیقه در ایستگاه ایستاد.

    The train halted at the station for five minutes.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / istaadan /

    to resist, to defy, to confront, to persist, to square off, to persevere

    to resist

    to defy

    to confront

    to persist

    to square off

    to persevere

    مقاومت کردن

    آن‌ها در برابر تغییرات تحمیلی دولت ایستادند.

    They resisted the changes imposed by the government.

    آن‌ها برای حفاظت از آزادی خود در برابر قوانین می‌ایستند.

    They defy the rules to protect their freedom.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / istaadan /

    to wait, to remain, to pause, to stand by

    to wait

    to remain

    to pause

    to stand by

    صبر کردن

    آن‌ها در صف برای بلیت ایستادند.

    They waited in line for the tickets.

    باوجود مشکلات، آن‌ها امیدوار می‌ایستند.

    They remain hopeful despite the difficulties.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / istaadan /

    to stop (raining, snowing, etc.)

    to stop

    نباریدن

    یک ساعت پیش باران ایستاد.

    It stopped raining an hour ago.

    خوشبختانه باران قبل‌از بازی ایستاد.

    Luckily, the rain stopped before the game.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ایستادن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    قیام
    متضاد:
    جلوس نشستن

    سوال‌های رایج ایستادن

    ایستادن به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی ایستادن در زبان انگلیسی به stand ترجمه می‌شود.

    ایستادن به معنای قرار گرفتن در وضعیتی است که بدن به صورت عمودی و ثابت روی پاها قرار می‌گیرد، به طوری که وزن بدن به طور متوازن بر روی هر دو پا توزیع شود. این عمل یکی از پایه‌ای‌ترین حالت‌های فیزیکی انسان است که امکان حرکت، تعامل و فعالیت‌های مختلف را فراهم می‌کند. ایستادن نه تنها یک وضعیت فیزیکی بلکه در بسیاری از فرهنگ‌ها و زبان‌ها نمادی از قدرت، پایداری و مقاومت نیز به شمار می‌رود.

    از منظر فیزیولوژیکی، ایستادن نیازمند هماهنگی میان عضلات مختلف بدن، به ویژه عضلات پا، کمر و شکم است تا تعادل حفظ شده و بدن در حالت ایستاده بدون افتادن باقی بماند. این حالت برخلاف نشستن یا خوابیدن، فشار بیشتری بر روی مفاصل و ستون فقرات وارد می‌کند، اما در عین حال برای سلامت استخوان‌ها و عضلات نیز مفید است و کمک می‌کند جریان خون بهتر در بدن جریان یابد.

    ایستادن در زندگی روزمره نقش مهمی دارد؛ از انتظار در صف، حضور در جلسات و مراسم گرفته تا انجام فعالیت‌های کاری و ورزشی. این عمل به انسان امکان می‌دهد تا محیط اطراف را بهتر ببیند، با دیگران ارتباط برقرار کند و واکنش‌های سریع‌تری نشان دهد. همچنین، ایستادن طولانی‌مدت می‌تواند خستگی ایجاد کند و به همین دلیل تعادل میان نشستن و ایستادن برای حفظ سلامت ضروری است.

    در بسیاری از فرهنگ‌ها و سنت‌ها، ایستادن در برابر مشکلات یا در موقعیت‌های خاص به عنوان نمادی از ایستادگی، مقاومت و تعهد شناخته می‌شود. این مفهوم در زبان‌های ادبی و گفتار روزمره به کار می‌رود تا نشان دهد فرد در مقابل سختی‌ها و چالش‌ها سر خم نکرده و با قدرت به راه خود ادامه می‌دهد.

    ایستادن فراتر از یک حرکت فیزیکی ساده است و به عنوان نمادی از حضور فعال، مسئولیت‌پذیری و آمادگی برای مواجهه با جهان پیرامون شناخته می‌شود. آگاهی از اهمیت این وضعیت و استفاده متعادل از آن در زندگی روزمره، به حفظ سلامت جسمی و روانی کمک می‌کند و زمینه‌ساز بهبود کیفیت زندگی انسان‌ها می‌شود.

    ارجاع به لغت ایستادن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ایستادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ایستادن

    لغات نزدیک ایستادن

    • - ایستادگی کردن
    • - ایستادگی ناپذیر
    • - ایستادن
    • - ایستادن به ارتفاع معینی
    • - ایستادن موقت
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.