به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بابابزرگ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • پدربزرگ
  • فونتیک فارسی

    baabaabozorg
  • اسم
    grandfather, grandpa, granddad, granddaddy
    • - بابابزرگم مردی عاقل و دلسوز بود.

    • - My grandfather was a wise and compassionate man.
    • - بابابزرگم در جنگ جهانی دوم در ارتش خدمت کرد.

    • - My grandfather served in the army during World War II.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بابابزرگ

ارجاع به لغت بابابزرگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بابابزرگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بابابزرگ

لغات نزدیک بابابزرگ

پیشنهاد بهبود معانی